باتو ای قبر مرا شرح شب تار بس است قصه ی سوز دل و دیده ی خونبار بس است با فشارت تن زهرای من ازار مده بهر این خسته فشار در ودیوار بس است عرصه بر سینه ی سینای نبی تنگ مکن بهر این سینه همان ضربت مسمار بس است پهلوی او بشکسته است دلش را مشکن بهر دلجویی او این همه ازار بس است گشته نیلی رخش از ضربت سیلی عدو هدیه اش بهر پدر زردی رخسار بس است داغ زهرا زغم محسن پرپرشده ام بهر اثبات غم حیدر کرار بس است سوخت ژولیده ازاین غم که به حسرت گفتم با تو ای فبر مرا شرح شب تار منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

طلا گـرافیک دانلود بازی کامپیوتر و موبایل زناشویی ، ازدواج و زندگی مجردی و متاهلی خرید اینترنتی دنیای زیبای ریاضی فروش ویژه مواد شیمیایی شرکت ارفع رادین کــویر top10best گروه علمی آموزشی آزمون آنلاین